بچه ‌روستایی

چیز دندان‌گیری در اینجا نیست؛ یک بچه روستایی از خاطراتش می‌گوید؛ مراقب باشید وقت‌تان تلف نشود!

یکی از معمولی‌ترین اختلافات بین زن و شوهر‌ها در بر سر نام‌گذاری فرزند است. در اکثر خانواده‌ها هست البته با دوز‌های متفاوت. و پدر و مادر من هم از این قاعده استثنا نبودند و نه تنها بر سر اسم من که بلکه بر سر اسم دیگر فرزندان‌شان هم اختلاف نظر داشتند. دوز اختلاف پدر و مادرم بر سر اسم خود را نمی‌دانم ولی از تجربه‌ی اسم‌گذاری دیگر فرزندانشان می‌توان فهمید که آن‌چنان هم اختلاف نداشتند و مانند فیلم‌ها نبوده است. 

خلاصه از این‌ها بُگذریم؛ اسم من یونس بود اگر رای مادرم به کرسی مینشست. نام زیبایی است، این‌طور نیست؟

از این اگر مشخص است که رای پدر بر کرسی نشسته است و نام حامد برای من انتخاب شده است؛ این نام هم زیباست، حداقل در نظر خودم آن را می‌پسندم و امید‌وارم به حدی برسم که معنای آن هم بر من صدق کند.

من که اسم خود را دوست دارم و نخواستم که اسم دیگری داشته باشم. مگر یک‌بار در کودکی آن هم زمانی بود که مهدی‌ها را به مناسبت نیمه‌شعبان جایزه می‌دادند.

حامد از آن اسم‌هایی است که اگر در جایی گفتی اسم بچه‌ی من حامد است کسی نمی‌گوید دختر است یا پسر؟

معنای آن هم که اسم فاعل حمد است؛ یعنی حمد کننده. و اما معنای حمد کردن نیاز به یک پست طولانی دارد که از حوصله شما و توان من خارج است.

در سایت‌ها نوشته شده است که این اسم دو میلیون فراوانی دارد؛ یعنی من با دو میلیون هم نام هستم :)